توضیحات
۲۵۸,۰۰۰ تومان
.
خلاصه و بخش هایی از کتاب ” تکه هایی از یک کل منسجم”
ما انتظار داریم کسی باشد، چیزی و یا نیرویی فراتر از ما تا به ما پرواز را بیاموزد، پرواز از فراز دردها و رنجها. حقیقت این است که قصۀ پرواز یک قصۀ قدیمی شکست خورده است.
پرواز هیچگاه برای ما نبوده و نخواهد بود. پرواز داستان پرندگان است. ما آدمهایی هستیم که بر روی پاهایمان راه میرویم و دنیا را با دستهایمان لمس میکنیم.
داستان ما، دیدن و حس کردن و لمس کردن است. با همین بدن و همین ذهن!
از دست دادن فرصت ها، جزئی از جریان زندگی است. نمی توان با این موضوع مبارزه کرد، حسرت خوردن، تنها واقعیت را از ما دور می کند. اما ما آن درد را باید درکش کنیم و اجازه دهیم از بدنمان عبور کند. ما به زندگی مان برسیم تا آن فرصت هم کارش تمام شود و برود، برود و جزئی از گذشته شود که قرار نیست مدام با حسرتی داغ شود.
برای دست کشیدن و رها کردن موقعیت و یا شخصی، باید اول «از دست دادن» را به نوعی تجربه کنیم. یعنی باید از دست دادن را حس کنیم و برای این حس کردن باید واقعیت های دنیا را آنگونه که هست ببینیم. مثلا برای به دست آوردن خانه بزرگ تر باید بیشتر کار کنیم و آزادی و راحتی گذشته را از دست میدهیم. برای دیدن ازدواج فرزندانمان، بودن آنها در خانه را از دست میدهیم. به هر حال برای هر بدست آوردنی نوعی از دست دادن وجود دارد.
در حقیقت این است که برای به دست آوردن یک رابطه یا یک موقعیت دیگر باید رابطه قبلی و موقعیت قبلی خود را از دست بدهیم. ما میتوانیم یا همچنان به از دست دادن هایمان بچسبیم و هر روز بیشتر احساس درماندگی کنیم، یا آنچه را مدتها قبل از دست دادیم رها کنیم و به استقبال تجربه های جدیدتر برویم.
ما برای قبول اینکه باید با بعضی آدمها، موقعیتها و شرایط خداحافظی کنیم، به زمان احتیاج داریم. زمان باید بگذرد. ذهن ما باید هزاران داستان متقاعدکننده بسازد تا آرامآرام به لحظۀ خداحافظی نزدیک شویم. بههرحال چه تصمیم بگیریم چه همچنان خودمان را معلق نگه داریم، لحظههای خداحافظی فرا میرسند. امروز اگر نه، چند سال دیگر. حقیقت این است که فرار کردن به ما کمکی نمیکند. در خداحافظیها، دردی وجود دارد، دردی پنهان، اصلاً مگر میشود خداحافظی دردناک نباشد؟ اگر خیلی وقت است که متوجه شدهایم به خداحافظی خاصی نزدیک شدهایم بهتر است خودمان را گول نزنیم. بهتر است درد را به رنج تبدیل نکنیم.
باید بخشید. باید خودمان را برای تمام حماقتها، انتخابهای تلخ و برای تمام بدیهایی که انجام دادهایم ببخشیم. بخشش که آغاز شود، ادامۀ جاده دیده میشود. جادهای که هنوز مسافرش هستیم و هنوز ادامه دارد. بار گناه را که بر زمین بگذاریم، قدمهایمان سبکتر میشود.
ما هیچگاه نمیتوانیم جهان بیرون از خودمان را تغییر دهیم. ما باید بیاموزیم در مقابل جهان بیرون از خودمان سکوت کنیم و تسلیم باشیم. اجازه دهیم او به راه خودش برود و ببینیم این گذر در نهایت به ما چه خواهد آموخت؟ در درون ما چه چیزی را تغییر خواهد داد. جریانهای درونی ما در کنترل ما قرار دارد. جهان درونی ما در ارادۀ ما است. تنها در مقابل این جهان است که هیچگاه احساس درماندگی نخواهیم کرد.
جهان درونی ما بخشی از هویت ما است. بخشی از ارادهای است که شاید مدتها است که آن را گم کردهایم.
نویسنده | |
---|---|
ناشر | |
گروه سنی | بزرگسال |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
وزن | 340 گرم |